بانو 1
ازآفتاب چکیده ای، بانو
توبنویس ؛ دریا
غریبترازیک اتفاق
آبی ترازخسته
برآستانه ی این همه بیکسی
آمده ای ،بانو
من نوشتم و گریختم
مادرم ریخته پرگرفت
تا اوج پست تمنا .
من به کشتن خویش
تا دختران مفرغ
عاشقم .
ازنبض خنجرو ازگونه های شیدا ،آمده ام بانو
دستهای تهی من
پرازپنجره و پرهرچه که پرنده است.
ازآفتاب آمده ای بانو
واین همه نوشتن اتفاق نیست،
دستهای مادرم ،هنوز
لای این ابرها جاریست
ومن به کشتن خود
ازپنجره و پرنده
گریسته ام.
8/2/2005 سلیمانیه