آبی تر از خسته

شعرستان

آبی تر از خسته

شعرستان

چه حقیقتی تلخ تر از واقیتهایست که هر روز با تو بیدار می شود و با تو به خواب می روند. واقیتهایی که هیچ

 

                                    

وقت به میل و رغبت تو نیست، حوادثی که هرگز منتظرشان نبوده ای، برخورد هر دقیقه تو با کسانی که دوستشان نداری، نمی شناسی، با گرفتاریها و مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، به چیزهایی که تنها در قالب رویا و آرزو باقی خواهند ماند. به گفته هدایت مثل خوره جان آدمی را می خورند. گم شدن در میان این همه ترافیک و این همه صدا، گم شدن در لابه لای این آدمها که مثل سایه از کنار تو رد می شوند.مشکلات زندگی روزمره تو را به بستر تنهاییهات می برد و آنوقت است که اندکی خودتی و به همه چیزت فکر می کنی. به آنهایی که دوستشان داری، به عزیزانی که جا گذاشته ای، به زنت، مادرت، دوستانت ...باید سالها و ماهها را بشماری به امید روزی که شاید برای تو نباشد، برای یک لحظه برگشتن به آغوش خانواده ات، خاکت، شهرت و بار دیگر خودت را در میان خیابانها، پارکها و کوچه پس کوچه ها ببینی.تو همیشه محکومی به چیزهایی که باورشان نداری، باور کردن حقیقتهایی که جز سکوت تاویلی برایشان نداری. در این لجنزار آدمی به چه کسی به چه چیزی پناه ببرد؟ به خدایی که نمی شناسیش، به ادیانی که جز ترور کاری بلد نیستند، به کتابهایی که نمی دانی از کجا آمده اند...چاره ای جز تسلیم نیست. برای یک لحظه فقط یک لحظه آرامش چه بلاهایی را باید تحمل کنی...آدمی در فضای گند سیاست و شعارهای دروغین آزادی، دمکراسی و برابری. در جامعه ای که نگاه آدمی را نمی فهمند...درد آدمی را نمی فهمند...با هیچ ایهام و اشاره ای نمی فهمند...کسی به کسی مهر نمی ورزد...مهربانی، انسانیت فرسنگها فاصله دارد با این مردمان. هنوز کشفش نکرده اند. چاره ای جز این نداری که شبها برای یک لحظه آرامش، به جای آغوش زنت، نامزدت، مادرت، سرت را روی میز نادیها و مشروب فروشیها بگذاری و لنگ لنگان و تلوتلو خوران به دار و دیوار شهر بکوبی و فریاد بزنی و کسی صدایت را نشنود.اینجا جز فراموشی کاری ازت ساخته نیست.شاید به همین درد روزی گوشه ای از خیابانها که نمی دانی کجاست بمیری و سگی لاشه ات را بخورد یا رفتگری با هزار فوش و نفرین پرتت کند تو جدولی.خب زندگی بعضی از آدمها این طوری است.( ولی تو باور مکن )وقتی لبخندها یخند وقتی به قول شازده کوچولو آدما ماندن بی دوست، جز این چه کاری بلدید...تا کی می تونی بنویسی...؟ تا کی می خوانی....؟ آره دلی خوش سیری چند......؟

نظرات 7 + ارسال نظر
نارنج چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:28 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

سلام اقای فرزین من نمیدونم منظورتان از اینکه این حرفها مال دختری مثل من نیست چی هستش اما میدونم که هیچ کدام از هم سن و سالهام متاسفانه یا خوشبختانه هیچ کدام از دغدغه های من را ندارند خیلی خوشحال شدم دیدم شما روز نامه نگار هستید چون من هم قصد دارم در اینده ای نه چندان دور خبرنگار شوم البته الان هم بصورت اماتور در باشگاه خبر نگاران کار میکنم از اشنایی با شما خوشبختم وشما را به لینک های وبلاگم افزودم برایم دعا کنید حق یارتان

سلام نارنج جان. ممنون از لطفتان که مرا خوشحال کردی.
منظور من هم همین دغدغه هاست .همین که تو رو از بقیه همسالانت جدا کرده. دوست دارم اینو از من داشته باشی؛ ما آمده این که درد بکشیم و اگر درد نباشد ما دیگه کاری نداریم. هر چه دردت بیشتر باشد انسانتری. خبرنگاری قشتگترین حرفه است امیدوارم که با آرزویت برسی. خبرنگاری یه دنیای دیگه است .هر کاری هم که از دست من بر بیاد روی من حساب کن. به ما ۱۰۰٪ اعتماد کن. باز دوست دارم حداقل با تو ی عزیز در تماس باشم .واقعا دلم برای ایران عزیز تنگ شده . باور کن هر وقت دلتنگ می شم سری به بازار می زنم به امید اینکه یه دختر خانم ایرونی ببینم. باز ممنونم که به من سر زدی. سربلند باشی

پژمان جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:17 ب.ظ http://sportboy.blogsky.com

سلام.خوبی.ممنون که بهم سر زدی آقا فرزین.و ممنون بابت لینک.پستت قشنگ بود.موفق و خوش باشی.بازم ییش من بیا :*

نارنج شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:22 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

سلام اقا فرزین اگه من شعر هایم را برایتو بنویسم میشه نظراتتون را بگید؟ من از اشنایی با شما خیلی خوشبختم

ققنوس! یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:32 ب.ظ http://BluePHonix.Blogsky.com

بله!

الکس تکین دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:18 ب.ظ http://a72.blogsky.com

سلام فرزین جان
همیشه موفق باشی
دوستدارت الکس

sahar سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ب.ظ http://vo0ro0jak.blogfa.com

salam farzin khan,manam az ashnaee ba sho0ma va weblogeto0n kheili kho0shhal sho0dam,sho0ma ham webloge fo0gho0lade zibaee darin...bazam behetoo0n sar mizanam..felan..

نارنج سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:25 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

سلام اقا فرزین کم پیدا هستید شاید کم سعادتی من است که سری به وبلاگم نمیزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد