بانو 6
بانو
هر لحظه ی این بیقراری بیزارم
چرا مردمان بی چراغ دق الباب می کنند
من که خسته ام
می خواهم بی خود و بی سبب گریه کنم
می خواهم بیزاریم را بکوبم به این دیوار
من که پس این لحظه
مردنم را شماره می کنم.
به مردمان بگویید
این مملکت وطن من نیست
می خواهم مردنم را قسمت کنم
با هر چه که بوی ایران دارد
خدا را بانو
تمامم کن
این سفر آخرین غربت من خواهد بود
بگذار داوطلبانه پایان دهم
خود را
در این شهر بی همه چیز
بگذار در این لحظه
دستهای تو
صداقت زمین باشد.
18/5/2006
سلیمانیه
بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!
فرزین مهربان
من کد را در وبلاگم قرار دادم و بارها برای یافتن تو به این چت روم عجیب و غریب رفتم، ولی از تو خبری نیست که نیست. بخدا من زیاد سر زدم، این تویی که غیبی!
با اینحال برات آی دی خودمو نوشتم. باز هم مینویسم:
sayeh_ir1
اگر تونستی منو توی یاهو مسنجر اَدد کن تا باهات صحبت کنم. حتی میتونی به این آی دی توی یاهو ایمیل هم بزنی. کم کم دارم نگرانت میشم ها!
بیخبرم نذار
مواظب خودت باش
سلام آقا فرزین خوبی؟
خیلی وقته که خبری نمیگیری و خبری هم ازت نیست
موفق و خوش باشی
سلام خیلی قشنگ بود موفق باشید ممنون از حضور شما اپ هستم و منتظر شما
Afarin jovana khoshmhat zor zor dastt khoshbeh
mn abobakr la danshga tabriz khom khalkyBANEH
tabriz vazy na arama va 7 , 8 rozeh ka tazahorata
اگه اینقدر دلت واسه ایران تنگه برگرد. رفتی اونجا درس میخونی کار میکنی و میگی آخ ایران. میدانی دانشگاهی که تو در آن درس میخونی چطور ساخته شده. نه چون نمیدانی خون شهیدان کرد و خون پیشمرگهای قهرمان بهای آن آزادیست که تو از آن لذت میبری و ازش بیزاری. لیاقت شما همین جاست نه آن آزادی آنجا
zor supas bo to aw hasta jwanat kak farzin,hiwadarm har bardawam bi la nusini sh3r w weblog