آبی تر از خسته

شعرستان

آبی تر از خسته

شعرستان

بانوی 9

بانوی 9

 

بانو

به مردمان این بوم و کوچه گفته ام

کسی می آید

کسی از جنس آقاقیا

کسی با بوی خاک رس

بعد از بارش اولین باران

و صدایش

ترنم بلور افکارتان

و گیرا چون دلتنگیهایتان.

 

گفتم تو می آیی

چراغها همه سبز

ماشینها توی هم راه می رفتند

کودکان به دستهای مادر احتیاجی نداشتند

خودشان خودشان بودند

مردمان زار و زار گریستند خندیدن.

من حس کردم کسی در من

حس تجزیه طلبی دارد

یک آنارشیست امروزی نیست

او ویرانگر است

و افسونی از انسانی نو در چشمان دارد.

 

بانو به مردمان گفته ام

او تشنه ی خستگیست

راههای بسیاری پیموده است

سماورتان پر آب

چای هاتان، دم

و دلتان گسترده تر از عشق.

دیروز دختر همسایه گفت:

کسی دلتنگیهای مرا می شست

و من با پونه و نعنا و پنیر غلیظ روستایی آمده ام.

 

بانو،همه منتظر

و من با نیمی از خود

در حاشیه ی این متروکه های مجهور

گورم را به گستردگی چشمان تو

می مرگم

تا دیگر مردمان بوم و کوچه

منتظر نمانند.

سلیمانیه

2006.8.7

نظرات 5 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:26 ب.ظ http://bidel965.blogsky.com

یه دعا می کنم آمین بگو
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت
خواهشی دارم
تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار
بانو بهترین بهانه برای شهر است
از بانو به خاطر مهربانی اش برای شما و شعرهای بسیا زیباتون ممنونم

فریاد چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:04 ق.ظ http://faryadshiri.persianblog.com

سلام فرزین جان
سایت خیلی خوبی داری
موفق باشی

حسین شکر بیگی شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:26 ق.ظ http://sedaaa.blogfa.com

سلام! کسی خواهد آمد کسی که در نفسش با ماست در صدایش در....! من با روزم

سایه سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ب.ظ

خیلی قشنگ بود

اما ... این بانو کی قراره بیاد فرزین جان؟

جواد شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ب.ظ http://http://panjareh53.blogfa.com/

سلام
فکر نکنم هرگز بانویی در راه باشد تا بیایید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد